آنیسا فرشته ای از بهشت برای من

بدون عنوان

دختر عزیزم  مامان دیگه حالش خوب شده. خاله هاتم همشون رفتن خونه هاشون.  امروز اولین روزی بود که تو خونمون با دخترم تنها بودم سخت بود  اما بی نهایت شیرین..  با عزیزه دلم دوتایی باهم رفتیم حموم خیلی خوش گذشت آخه تو حموم خیلی آرومی فدات شم  از روزی که به دنیا اومدی هر وقت بردیمت حموم اصلا گریه نکردی که هیچ تازه آروم ترم شدی        ...
21 آذر 1392

بدون عنوان

آنیسا جونم مامانی خیلی سختی کشید تا موفق بشه به دخمل خوشگلش شیر بده سره سینه های مامان زخم شده شیرشم خیلی کم جاریه کلی خاله ها واسه این که مامانی بتونه به نینیش شیر خودشو بده زحمت کشیدن مامان هر وقت میخواد بهت شیر بده دوش گرم میگیره عزیزم    
16 آذر 1392

بدون عنوان

دختره عزیزم امروز 5روزه که پیشه منو بابایی هستی  همه خاله ها خونمونن دخترخاله هاتم هستن دلم میخواد شیرینیه این روزا هیچ وقت از یادم نره خدای مهربونم به خاطره این هدیه بی نظیر ازت ممنونم   ...
11 آذر 1392

بدون عنوان

عزیز دلم دخترم به خونه خوش اومدی  هر وقت دستمو رو دلم میزاشتمو تورو لمس میکردم چشمامو میبستمو تورو میدیدم که پیشم معصومانه به خواب ناز رفتی مثل همین عکست خدایا ازت ممنونم که آنیسای من سالمو سرحال پیش منو باباییشه         ...
7 آذر 1392

خوش اومدی بهار زندگیم

دیروزاز صبح که بیدار شدم حال خوبی نداشتم وقتی تلفنی به خاله نرگست اطلاع دادم نگران شد و گفت تو این روزا نباید تنها بمونی برا همین عصری با مرسانا جون اومد خونمون حالم داشت بدتر میشد همش خودتو جمع میکردی یه گوشه و باعث میشدی دل مامان درد بگیره منم فقط نگران تو بودم که نکنه خدای نکرده برای تو مشکلی پیش اومده باشه که دیگه ساعت 8شب بود که طاقتم سر اومد و زدم زیره گریه آخه خیلی نگران تو بودم نفسم خلاصه اون شب به اسرار خاله نرگست منو بابایی رفتیم بیمارستان بخش اورزانس که متوجه شدیم درد زایمان طبیعی بوده که اومده سراغم وقتی بهم گفتن باید بستری شی و برای زایمان آماده بشی کلی زدم زیره گریه خیلی نگرنت بودم همش میگفتم بچه من کوچ...
6 آذر 1392

بدون عنوان

از وقتی وارد ماه نهم شدم حرکاتت برام عجیبه خودتو همش یه گوشه دلم جمع میکنی بعدش بیحرکت می مونی مامان خیلی دردش میگیره دوست دارم زودتر بیای عزیزم تا از این جای تنگ و تاریک خلاص شی دکتر گفته 13 آذر به دنیا میای چیزی نمونده نفسم یه کم دیگه تحمل کنی همه چی حله نکنه عجله کنی زودتر بیای مامان دلش نمیخوا د فرشته کوچولوشو تو دستگاه ببینه ...
1 آذر 1392
1